کاهش نرخ زاد و ولد در کشورهای ثروتمند: پیامدهایی برای بازارهای جهانی و استراتژیهای سرمایهگذاری
عوامل متعددی در کاهش نرخ باروری در سطح جهان نقش دارند. کشورهایی مانند چین و هند سیاستهای دولتی بلندمدتی را با هدف کاهش نرخ زاد و ولد اجرا کردند. کارشناسان معتقدند که جنبههای مختلف زندگی معاصر - مانند دسترسی به وسایل پیشگیری از بارداری، تغییر الگوهای ازدواج و افزایش فرصتهای شغلی و تحصیلی برای زنان، همراه با عواملی مانند تلفنهای هوشمند - نقش مهمی در این روند دارند.
دادههای آماری روند روشنی را نشان میدهند: با پیشرفت اقتصادها، تعداد فرزندان کاهش مییابد. در حال حاضر، تقریباً همه کشورهای توسعهیافته نرخ باروری را از ۱.۲ تا ۱.۸ تولد به ازای هر زن گزارش میکنند که به طور قابل توجهی پایینتر از «سطح جایگزینی» ۲.۱ مورد نیاز برای رشد پایدار جمعیت است.
در طول ۵۰ سال گذشته، تحولات عمیق اجتماعی و اقتصادی، گزینههای بیشتر و آزادی انتخاب را برای مردم فراهم کرده است. از نظر تاریخی، قوانین محدودکننده در مورد پیشگیری از بارداری و سقط جنین، همراه با محدودیتهایی در مورد حقوق مالکیت زنان، خانوادهها - به ویژه زنان - را مجبور به داشتن فرزندان بیشتر از آنچه میخواستند، میکرد.
با این حال، این تمام ماجرا نیست. دادههای نظرسنجیهای جهانی به طور مداوم نشان میدهد که افراد فرزندان کمتری نسبت به آنچه که تمایل به داشتن آنها را ابراز میکنند، دارند. به عنوان مثال، نظرسنجی گالوپ نشان داده است که از اواخر دهه 1970، تعداد ایدهآل فرزندان برای هر خانواده در بین آمریکاییها به طور متوسط حدود 2.5 فرزند بوده است، علیرغم اینکه نرخ باروری واقعی به طور قابل توجهی کاهش یافته است. دلیل اصلی این اختلاف، محدودیتهای مالی است.
چه چیزی باعث این تناقض میشود؟ در نگاه اول، ممکن است خلاف واقع به نظر برسد که مردم ادعا میکنند در کشورهای ثروتمندتر نمیتوانند از پس هزینههای فرزندآوری برآیند. با این حال، با شکوفایی اقتصادها، چندین تغییر کلیدی پدیدار میشود.
افزایش دستمزدها، هزینه فرصت مرتبط با فعالیتهای بدون دستمزد مانند فرزندپروری را افزایش میدهد. از آنجایی که والدین پتانسیل کسب درآمد بیشتر را دارند، فداکاری زمانی که برای فرزندپروری صرف میکنند، شدیدتر میشود. علاوه بر این، فرزندپروری به دلیل افزایش انتظارات آموزشی و تأکید بر سرمایه انسانی، که مستلزم سرمایهگذاری بیشتر زمان و تلاش از سوی والدین است، بسیار پرزحمتتر شده است. امروزه، در بسیاری از کشورهای توسعهیافته، والدین تقریباً دو برابر بیشتر از دهه 1960 برای مراقبت از فرزندان وقت صرف میکنند.
شبکههای تأمین اجتماعی نیز تغییرات قابل توجهی را ایجاد میکنند. در کشورهای کمتر توسعهیافته، کودکان اغلب از سنین پایین به درآمد خانواده کمک میکنند و بعدها در سنین پیری از والدین خود حمایت میکنند. با این حال، کشورهای ثروتمندتر تمایل دارند مالیات بر بزرگسالان شاغل را برای تأمین مالی مزایای بازنشستگان اعمال کنند. در نتیجه، کودکان امروزی برای حمایت از جمعیت سالمندان بزرگ میشوند و والدین را مجبور میکنند که اکثر بارهای مالی مرتبط با بزرگ کردن فرزندان را به تنهایی به دوش بکشند. این وضعیت، والدین را در مقایسه با کسانی که فرزند کمتری دارند یا بدون فرزند هستند، در معرض آسیب مالی قرار میدهد.
در نتیجه، در کشورهای ثروتمندتر، فرزندپروری از یک استراتژی برای ثبات مالی در دوران بازنشستگی به مانعی برای رفاه مالی تبدیل میشود. حتی خدمات رفاهی جامع نیز کمکی به کاهش این هزینهها نمیکنند. نکته قابل توجه این است که کشورهای شمال اروپا که به خاطر یارانههای مراقبت از کودک و مرخصی زایمان سخاوتمندانه خود شناخته میشوند، هنوز هم با در نظر گرفتن زمان و هزینههای شخصی والدین، برخی از بالاترین هزینههای فرزندپروری را در اروپا به خود اختصاص میدهند.
بسیار مهم است که تشخیص دهیم انتخاب والد شدن صرفاً یک انتخاب اقتصادی نیست. فرزندان شادی و معنا میبخشند و ارتباطات عاطفی که بین والدین و فرزندانشان، و همچنین بین خواهر و برادرها شکل میگیرد، برخی از ارزشمندترین روابط زندگی را نشان میدهد. حتی فداکارترین والدین نیز با واقعیتهای اقتصادی روبرو هستند.
با یک یا دو فرزند، بسیاری از والدین ممکن است تصمیم بگیرند که فرزند بیشتری نداشته باشند و بهترین زندگی ممکن را برای فرزندان فعلی خود در اولویت قرار دهند. تحقیقات اخیر نشان میدهد که بیش از سه پنجم کاهش نرخ زاد و ولد به این دلیل است که افراد به جای انتخاب بیفرزند ماندن، تصمیم میگیرند فرزندان کمتری داشته باشند.
مشکل یا علت؟
برای کسانی که طرفدار بازگشت به نقشهای جنسیتی سنتی هستند، کاهش نرخ باروری اغلب به عنوان مدرکی دال بر تهدید آینده بشریت توسط مشارکت زنان در نیروی کار ذکر میشود. با این حال، وضعیت پیچیدهتر است. کلودیا گلدین، اقتصاددان هاروارد و برنده جایزه نوبل که به خاطر مطالعاتش در مورد زنان در نیروی کار شناخته شده است، دریافت که در کشورهایی مانند ژاپن، کره جنوبی و ایتالیا، نرخ تولد به شدت کاهش یافته است، زیرا رشد سریع اقتصادی به زنان بیشتری اجازه داده است تا بدون تغییر متناظر در هنجارهای جنسیتی به نیروی کار بپیوندند. در این کشورها، در حالی که زنان ساعات کاری خود را افزایش دادهاند، مردان به طور مساوی در کار خانگی سهیم نبودهاند و بار مضاعف قابل توجهی را بر دوش زنان گذاشتهاند.
در چنین شرایطی، گلدین خاطرنشان میکند که «زنان باید چیزی را کاهش دهند» و آن «چیز» اغلب فرزندان هستند. برای مثال، در کره جنوبی، نرخ باروری به طور چشمگیری از میانگین شش فرزند به ازای هر زن در اواخر دهه 1950 به تنها 0.75 در سال 2024 کاهش یافته است - که پایینترین میزان در جهان است.
در کشورهایی که رشد اقتصادی تدریجیتر بوده است، مانند ایالات متحده، دانمارک، آلمان و بریتانیا، نرخ باروری کاهش یافته است، اما نه به همان میزان. این کشورها برای چندین دهه در حدود دو فرزند به ازای هر زن تثبیت شدهاند و این کاهش اخیراً بیشتر شده است. گلدین معتقد است که سرعت کندتر رشد در این کشورها، زمان بیشتری را برای تغییر در نقشهای جنسیتی فراهم کرده و در نتیجه کاهش تدریجیتری در نرخ زاد و ولد رخ داده است.
کمیابی و باروری
بسیاری از والدین شاغل از احساس مداوم نداشتن وقت یا پول کافی برای انجام همه کارها خبر میدهند که باعث ایجاد حس کمبود دائمی میشود. این احساس کاملاً در تضاد با تصاویر جوامع پادآرمانشهری، مانند «سرگذشت ندیمه»، است که در آن زنان بارور به کالایی ارزشمند تبدیل میشوند.
در رژیمهای سرکوبگر، منابع ارزشمند اغلب توسط نخبگان انحصار میشوند، که زنان بارور را به عنوان «ندیمه» تعیین میکنند تا از تولید مثل آنها اطمینان حاصل شود. مضمون مشابهی در روایتهایی مانند «فرزندان بشر» و «۲۸ روز بعد» مشهود است، جایی که کنترل بر زنان بارور نماد بقا است.
با این حال، در واقعیت، رابطه بین جایگاه، کمبود و والدین بودن پیچیده است. در حالی که خانوادههای بزرگتر میتوانند نماد ثروت باشند، داشتن چندین فرزند اغلب دستیابی به سایر شاخصهای جایگاه، مانند موفقیت شغلی یا مالکیت خانه را پیچیده میکند. فرزندان بیشتر ممکن است مانع توانایی والدین برای موفقیت حرفهای یا تأمین هزینه آموزش با کیفیت برای فرزندانشان شود.
پویایی مشاهدهشده، آنطور که در روایت اتوود به تصویر کشیده شده، یک ویرانشهر نیست، بلکه سازشی آرام است که منجر به زوال تدریجی میشود. خانوادهها کوچک میشوند، دو فرزند تبدیل به یک فرزند میشوند، یا هیچ فرزندی ندارند.
تحلیل ویژه از عمانت | بازار عمان را کشف کنید
همزمان با کاهش نرخ باروری در سطح جهانی و رشد اقتصادی، مشاغل عمان ممکن است با کاهش نیروی کار مواجه شوند، بر بهرهوری و نوآوری تأثیر میگذارد. این امر باعث ایجاد فرصتهایی برای بخشهای متمرکز بر اتوماسیون و مراقبت از سالمنداندر حالی که سرمایهگذاران باید در نظر بگیرند نیاز به سیاستهای تطبیقی که از خانوادهها حمایت میکنندبا هدف ایجاد تعادل بین تعهدات کاری و زندگی برای تشویق به فرزندآوری. کارآفرینان میتوانند با توسعه خدمات و محصولاتی که بارهای مالی و زمانی مرتبط با فرزندپروری را کاهش میدهند، از این تغییر بهره ببرند و در نتیجه محیطی دوستانهتر برای خانواده ایجاد کنند.